loading...
♥اللهم عجل لولیک الفرج♥‏ 18+
خواجه بازدید : 408 شنبه 27 اسفند 1390 نظرات (0)

عقاب

مردی تخم عقابی را پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه
جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند. برای پیدا کردن کرمها و حشرات، زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی هم با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد. سالها گذشت و عقاب پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت ناچیز بالهای طلاییش، برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر، بهت زده نگاهش کرد و پرسید:" این کیست؟"
همسایه اش پاسخ داد:" این عقاب است _ سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم." عقاب مثل مرغی زندگی کرد و مثل مرغ مرد. زیرا فکر می کرد مرغ است
.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
لبحند من از روی اجبار عکس عکاس است وگر نه من بی ♥ تو ♥ خنده کجا و من کجا آقا جان ! جمعه ای گذشته و من غمگینم که چرا نیامدی ... و جمعه ای در راه است که من را امید به زندگی می دهد ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سن شما دوست عزیز چقدر است
    در كدام قسمت فعاليت كنيم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 65
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 108
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 213
  • بازدید ماه : 913
  • بازدید سال : 6,178
  • بازدید کلی : 257,488
  • کدهای اختصاصی
    پیج رنگ
    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد نمایشگر رتبه سایت در گوگل
    مترجم سایت

    مترجم سایت

    +1
    این سایت را حمایت می کنم
    ابزار و قالب وبلاگبیست تولز

    گوگل پلاس

    +1
    ابزار و قالب وبلاگبیست تولز

    گوگل پلاس

    کسب در آمد! SEO: SEO Reports for khajeh.rozblog.com رتبه:

    رنک الکسا

    عشق منحصر به فرد :
    پ نه پ